• خانه 
  • تماس  
  • ورود 
  • گفتم:چیزی بخوان گفت:شرمنده ام.چندین سال است چیزی نگفته ام . گفتم برای فریادی که در ما مُرده است رحم الله من یقرء الفاتحه مع الصلواه»

بهترین ورزش برای قلب

11 آبان 1391 توسط حجره

هیچ ورزشی برای قلب

مفید تر از خم شدن و گرفتن دست ” افتادگان” نیست . . .

 نظر دهید »

کربلای ایران

23 شهریور 1391 توسط حجره

قرن­هاست زمین انتظار مردانی اینچنین را می­کشید تا بیایندوکربلای ایران را عاشقانه بسازند

و زمینه­ساز ظهور باشند...

آن مردان آمدندورفتند،

 فقط من وتو ماندیم واز جریان چیزی نفهمیدیم…(سید شهیدان اهل قلم)

 نظر دهید »

لیکن نتوان دهان مردم بستن.....

15 شهریور 1391 توسط حجره

یکی از علما را پرسیدند :که کسی با ماهرویی در خلوت نشسته و درها بسته و رقیبان خفته و نفس طالب وشهوت غالب.

هیچ باشد که به قوّت پرهیزگاری، از وی به سلامت بماند.

گفت:اگر از «مهرویان» به سلامت بماند، از «بدگویان » نماند!

شاید پس کار خویش بنشستن،

لیکن نتوان دهان مردم بستن…..

 نظر دهید »

کجایند خودآگاهان تاریخ؟؟؟!!!!!!!!!

10 خرداد 1391 توسط حجره

  • تاریخ غرب تاریخ نیهیلیسم است،اما این بلا یا به عبارت بهتر «فتنه» آن همه عظیم است وفراگیر که کسی را امان نداده است مگر آنان را که از سیطره زمان ومکان -با به عبارت بهتر،از سیطره بُعد رهیده یاشند وچنین کسان کجایند؟
  • خوداگاهی یعنی بیرون شدن از عاداتی که برجان احاطه یافته اند وبرخود نگریستن.اما«عادت»همواره ملازم با «غفلت»است واز غفلت زده نمی توان خواست که از غفلت زدگی خویش غافل نباشد…..ادامه دارد
 1 نظر

آخرین دوران رنج

09 خرداد 1391 توسط حجره

یقین دارم که نیهیلیسم در سراشیب افول افتاده است.واگر چنین باشدکه می دانم هست،بازنگری به دورانی که گرچه افول خواهد کرد،اما هنوز آثار چندصدساله تعین و تحقق ان باقی است،می تواند یاریمان دهد در نظر کردن به تاریخ،آن سان که شاید.

سخن از «افول»اکنون در افواه افتاده استواین خود شاهدی است بر صدق وصحت خویش،چراکه نیهیلیسم همواره در اکنون می زید واجازه نمی دهد که فراتر از اکنون بیندیشند وهمین که پیدا شده اند کسانی که با نحوی خودآگاهی تاریخی اکنون را در نسبت باتاریخ می نگرند،نوید آغاز مرحله ای دیگر است. در «اکنون»زیستن منافی خوداگاهی است.

 5 نظر

تکیه بر همین دیوار...

27 فروردین 1391 توسط حجره

ایستاده بود،پشت همین در،تکیه داده به همین دیوار ودر را روی پیامبری باز کرده بود که هر صبح پیش از مسجدمی آمد که بگوید:«پدرت به فدایت».

ایستاده بود،پشت همین در،تکیه داده به همین دیوار و در را روی پیامبری باز کرده بود که هر غروب می آمد که بگوید:«شادی دلم»،«پاره تنم»

ایستاده بود،پشت همین در،تکیه داده به همین دیوار و در را برای پیامبری باز کرده بود که پی کسای یمانی می گشت تا در آن آرامش یابد.

ایستاده بود،پشت همین در،تکیه داده به همین دیوار و در را روی حسن وحسین و روی علی اکه بی تاب می گفت:بوی برادم محمد می آید باز کرده بود.

ایستاده بود پشت همین در ،تکیه داده بود به همین دیوار وتنها گلیم زیر پایش را بخشیده بود.

ایستاده بود،پشت همین در،تکیه داده به همین دیوار وگردنبند یادگاری را کف دستهایش دراز کرده بود به سمت فقیری که از این همه سخاوت گریه می کرد.

ایستاده بود،پشت همین در،تکیه داده به همین دیوار وپارچه ای کشیده بود روی سرش ،چون حتی چادرش را بخشیده بود.

ایستاده بود پشت همین  در،تکیه داده  به همین دیوار وبه صورت زنی که برای بار دهم سوالی را می پرسید لبخند زده بود.

ایستاده بود،پشت همین در،تکیه داده به همین دیوار و در را برای مردش باز کرده بود که باز بادست  خالی می رسید ونگفته بود که چند روز است غذایش را به بچه داده وخود نخورده است.

ایستاده بود،پشت همین در،تکیه داده به همین دیوار ودر را روی چشم های خیس علی باز کرده بود،روی مردی که جانش وبرادرش را از دست داده بود.

ایستاده بود،پشت همین در،تکیه داده به همین دیوار وشنیده بود همسایه ها بلند طوری که بشنود،می گویند:علی! او راببرجایی دور از شهرريالگریه هایش نمی گذارد شب بخوابیم.

ایستاده بود،پشت همین در،تکیه داده به همین دیوار وبه بلال که ساکت ومحزون آن پشت ایستاده بود گفت:«دوباره اذان بگو،خیلی دلم تنگ است»

ایستاده بود،پشت همین در،تکیه داده به همین دیوار و در را روی علی باز کرده بود که می آمد تا برای سال های طولانی خانه نشین باشد.

ایستاده بود،پشت همین در،تکیه داده  بودبه همین دیوار وگفته بود:«نمی گذارم ببریدش»

ایستاده بود،پشت همین در،تکیه داده بوده به همین دیوار .آری درست برهمین دیوار که……..!

 نظر دهید »

قانون عاشقی

24 فروردین 1391 توسط حجره

بزرگی هر عاشق به بزرگی معشوق اوست.پس تنها عاشق خدا باید بودوبس.

 نظر دهید »

تخته سنگی برای فریاد....

12 شهریور 1390 توسط حجره

یک سوال مهم :وبلاگ چیست؟ وبلاگر کیست؟چند وقت واندی بود این سوال ذهنم را مشغول کرده بود.می اندیشیدم اما اندیشه ام باضربه شدیدی به بن بست می خورد.تا آن که یک روز اتفاقی افتاد.ناگفته هایم قطره قطره وانگهی فریاد شدواز قضا در گلوم گیر کرد.ومن در مرز خفه شدن.دنبال تخته سنگی می گشتم تابروم روی آن وبانگ یا ایها الناس برآورم وفریادهایم راخالی کنم ،داد بزنم،گریه کنم.که ناگهان تخته سنگ خوش ارتفاعی یافتم.القصه که فریادها هنوز درگلو بود ومن در حال خفه شدن ولی بلاتکلیف ومردد.احساس می کردم در حد روزنه بسیار کوچکی برای تنفس باز است.اما یک مشکل بزرگ برای وبلاگر شدن بود وآن چیزی نبود جز حدیث نفس . می ترسیدم حدیث نفس بگویم . این را از سید شهیدان اهل قلم آموختم.او حدیث نفس راسوزاند ومن نمی خواستم به جایی برسم که مجبور شوم caseبیچاره رابسوزانم ویاآن را از پنجره پرتش کنم بیرون.لذا در این مسیر بسیار ملتمس دعای خیر شما دوستان هستم.

دعا کنید فریاد هایم برای اولیاءالله خوش طنین باشد وفقط گوش شیطان را کر کند.چرا که خاصیت فریادهای در سکوت چنین است.

در ضمن با اندی از خواهران طلبه درصدد برگزاری یک سلسله نشسته هایی هستیم به همین نام حجره. دوست داشتیم که به یاری خداوند این نشسته ها پیرامون مسائلی باشدکه وظیفه ما طلاب است که به عنوان سربازان آقا به آن بپردازیم.خرسند می شویم که از نقطه نظرات شما عزیزان بهره مند شویم و هم اکنون نیازمند زکات علم شما هستیم.موضوع این دفعه حجاب است .فرضیه اول هم این است که اگربا یک خانم غیر محجبه روبه رو شوید واو از شما پرسید: شما چرا چادر سرتان می کنید چه جوابی می دهید؟لطفا علاوه برذکر نظر خودتان حتی المقدور مطالب مستند در منابع معتبر رانیز ذکر نمایید.ما هم قول می دهیم در اسرع وقت چکیده تحقیقات را به شما ارائه دهیم.

 1 نظر

من و خدا

08 شهریور 1390 توسط حجره

من و خداوند هر روز صبح فراموش می کنیم

“او” خطاهای من را

و “من” لطف های او را!

 1 نظر
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

حجره

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس